Web Analytics Made Easy - Statcounter

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد دلواپسان، نگران‌اند که با آغاز ریاست جمهوری جو بایدن و افزایش احتمال احیای برجام (توافق هسته‌ای ایران با 6 کشور) و شروع روند کاهشی قیمت دلار و سکه و بازگشت امید، فضای سیاسی تغییر کند و در انتخابات 1400 نتوانند گزینۀ مورد نظر خود را به ریاست جمهوری برسانند و هر قدر هم شورای نگهبان نامزدهای اعتدال گرا، اصلاح طلب و منفرد را رد کند باز کسانی چون محمد جواد ظریف جواز حضور پیدا کنند و با کارت برجام بازی تغییر کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 

                                                    

  یا این که سیاست کلان نظام، مشارکت حداکثری باشد و انتخابات به جای صحنۀ رقابت نظامیان به عرصۀ رقابت واقعی سیاسیون بدل شود.

این نوشته اما دربارۀ انتخابات آینده و نرخ مشارکت نیست و از این رو از مخاطبانی که آماده‌اند کامنت بگذارند «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» یا «‌ما که رأی نمی‌دیم» و «‌مگه خود ظریف نگفته نمی‌آییم» یا «دل به بایدن نبندید» یا «رییس جمهور که کاره ای نیست، چه روحانی و چه طریف» می‌خواهم دست نگه دارند چون قصد تحلیل ندارم و در سه ماه پیش رو فرصت هست.

غرض از این نوشته اما یک یادآوری تاریخی به بهانۀ پاسخ محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه به سؤال جواد کریمی قدوسی نمایندۀ اصول‌گرای مجلس یازدهم است.



خلاصۀ ماجرا این است که آقای کریمی قدوسی و یک اصول‌گرای دیگر ظریف را به مجلس کشاندند تا بپرسند: «یک هفته قبل از شهادت سردار سلیمانی چرا با بریگمن ملاقات کردید؟» و وزیر خارجه پاسخ داد:

« یک هفته قبل نبود. بلکه یک سال و نیم قبل بود و برای آزاد کردن یک سلیمانی دیگر یعنی دکتر مسعود سلیمانی. دانشمند بزرگ کشورمان که یک سال در بدترین شرایط اسیر آمریکا بود. فردی که از طرف آمریکا آمده بود آقایی را همراه خودش آورده بود و ما او را نمی‌شناختیم و فقط ملاقات کننده را می شناختیم و آن آقا هم فقط یادداشت برمی‌داشت و البته در پایان با ما عکس هم گرفت و بعدا معلوم شد 10 سال قبل در رژیم صهیونیستی بوده ولی ما دنبال آزادی دانشمند دربندمان بودیم و افتخار داشتم از زوریخ به عنوان راننده در هواپیما در خدمت‌شان باشیم تا او را به سلامت به ایران برسانیم و در همان هواپیما به من گفت که چه اتفاقاتی برای او در آمریکا رخ داده است.»

ظریف آنگاه این گونه ادامه داد: «بله، من گناه‌کارم اما گناه من این است که برای آزادی دانشمندمان ناچار شدم با کسانی گفت و گو کنم که از آنها خوشم نمی‌آید. من با صدام هم ملاقات و مذاکره کرده‌ام. خیال می‌کنید لذت می‌بردم از این که رو به روی صدام نشسته بودم؟ نه! کار من است و ناچارم. به عنوان گناه ثبت نکنید و ان‌شاءالله کفارۀ گناهان ما خواهد بود.»

جواد ظریف این سخنان را در زمستان 99 و در پاسخ به کریمی قدوسی گفته است.

از زمستان 99 به تابستان 59 نقب می‌زنم به قصد یک یادآوری تاریخی و از مجلس یازدهم به 40 سال قبل و مجلس اول.

در فاصلۀ آبان 1358 که دولت مهندس بازرگان استعفا کرد تا مرداد 59 که دولت شهید رجایی مستقر شد، ادارۀ امور کشور با شورای انقلاب بود و هر چند این دولت رییس و نخست وزیر نداشت اما به دولت شورای انقلاب مشهور بود.

وزیر خارجۀ این دولت هم صادق قطب‌زاده رییس پیشین رادیو وتلویزیون بود. با این که پیدا بود در دولت جدید ابقا نمی شود و شهید رجایی قصد داشت وزارت خارجه را به مهندس موسوی بسپارد و یک ماه مانده به پایان دولت شورای انقلاب، صادق خلخالی هم نام خود صادق قطب زاده را به مجلس فراخواند و پرسید «چرا یکی از نیروهای همکار کومله و هم اسم خودم و خودتان یعنی صادق زیبا کلام را سفیر ایران در فیلی‌پین کرده اید؟»

وزیر وقت خارجه پاسخ داد: «سؤال شما بر چند فرض غلط استوار است.

سفیر ما در فیلی‌پین، صادق زیبا‌کلام نیست. برادرش سعید زیبا‌کلام از نیروهای مسلمان و فعال است. تازه صادق زیباکلام نیز سه روز گروگان کومله بوده نه همکار آنها. به عنوان نمایندۀ نخست وزیر به منطقه رفته بود و او را گروگان گرفتند.»

در تابستان سال 59 و در اوایل کار مجلس و در بلبشوی خاص آن دوران، شگفت آور نبود که شیخ صادق خلخالی با فرض نادرست وزیر خارجه را مورد سؤال قرار دهد و برادران زیبا‌کلام را متهم کند هر چند این نگرانی را ایجاد می‌کرد که نکند احکام دادگاه را هم با همین بی‌دقتی صادر کرده باشد.

در زمستان سال 99 اما جای شگفتی است که پس از 40 سال شاهد همان جنس بدگمانی باشیم.

نگرانی اصلی اما چه بسا نقشی است که قرار است جواد ظریف برای احیای برجام ایفا کند و دیدار و مذاکره با فلان مقام آمریکایی که مخفیانه هم نبوده همه بهانه است.

* مثل فیلم‌نامه نویسان که توضیح می‌دهند هر گونه شباهت اسامی تصادفی است من نیز یادآور می شوم نه قصد تشبیه جواد ظریف به صادق قطب‌زاده را دارم و نه جواد کریمی قدوسی به صادق خلخالی را و نه شهید قاسم و دکتر مشعود سلیمانی به سعید و صادق زیباکلام را.

هر‌چند برخی بدشان نمی‌آید جواد ظریف به سرنوشت صادق قطب‌زاده دچار شود. در تاریخ معاصر تنها یک وزارتخانه سه وزیر اعدامی داشته و آن وزارت خارجه است با سه اعدام: حسنن فاطمی در آبان 1333، عباس‌علی خلعتبری در فروردین 1358 و صادق قطب‌زاده در شهریور 1361!

لینک کوتاه: asriran.com/003DHe

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: صادق قطب زاده کریمی قدوسی صادق زیبا زیبا کلام جواد ظریف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۳۲۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ظریف، همچون بند زدن برگ گل! | چینی‌بندزن! یه دل شکسته رو هم بند می‌زنی؟

همشهری آنلاین- بهاره خسروی : چینی‌بندزن‌های دوره‌گرد پایتخت به صدای بلند در کوچه‌ها می‌خواندند: «چینی‌بند زن اومده ... برگ گل هم بند می‌زنم!» خانم‌های خانه با شنیدن شاعرانگی همین جمله آخر هر چه کاسه و بشقاب شکسته و ترک‌خورده کنج انباری و صندوقخانه داشتند جمع می‌کردند و راهی کوچه می‌شدند. بچه ها همه سعی می کردند کنار چینی بندزن بشینن و تا ببینند حاصل خرابکاری‌شان چطور ماهرانه کنار هم بند می خورد.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

چینی‌بندزنی یکی از مشاغل نوستالژیک و فراموش‌شده تهران است. این حرفه در روزگاری که وقتی چیزی می‌شکست و خراب می‌شد به جای دور انداختن آن را تعمیر می‌کردند، حسابی پرطرفدار بود. قدیم‌ها معمولاً ظروف پرکاربرد خانه مانند کاسه، بشقاب و قوری از جنس چینی بود به ضربه‌ای ترک می‌خورد یا می‌شکست.

خانم‌های باسلیقه در طول سال تکه‌های شکسته چینی را تا زمان آمدن چینی‌بندزن نگه می‌داشتند. قدیم ها تا دلتان بخواهد از سر غفلت یا شیطنت بچه های خانه که همیشه پر تعداد بودند ظرف و ظروف می‌شکست و پیدا کردن مدل مشابه و جایگزین کار چندان آسانی نبود.

هنر تعمیر و کنار هم چیدن تکه های شکسته یا ظریف‌کاری بر عهده چینی‌بندزن‌ها بود تا با کمک ابزار ویژه صاحبان این شغل که چیزی نبود جز تسمه فلزی و چسب و مته، تکه‌های شکسته بار دیگر کنار هم قرار گیرد و باعث خوشحالی خانم خانه شود. آنها پس از ترمیم هریک از ظروف به ازای دستمزد آن مقداری گردو، بادام، گندم یا پول دریافت می‌کردند. چینی‌بندزن‌ها در محل‌های خاصی برای مدت معینی اقامت می‌کردند تا کارشان را انجام دهند.

کمان، قیف برنجی، الماس، تکه چوب نازک از جنس درخت بید، نخ لحاف‌دوزی، مفتول و سندان از ابزار کار چینی‌بندزن‌ها بود. اما ظرافت‌های این حرفه و احیای وسایلی که آدم‌ها به آن دلبستگی‌های مختلفی پیدا کرده‌اند نام این حرفه را به ادبیات عامیانه و فولکلور وارد کرد: چینی بند زن/ یه دل شکسته رو بند می‌زنی؟ / هرچی دارم به تو می‌دم / تو بگو چند می‌زنی؟

کد خبر 844617 برچسب‌ها مشاغل هویت شهری تهران

دیگر خبرها

  • ظریف، همچون بند زدن برگ گل! | چینی‌بندزن! یه دل شکسته رو هم بند می‌زنی؟
  • رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس: غافلگیری ایران در زمان عملیات نبود، در راهبرد و تاکتیک بود
  • جلال زاده: ایران در عملیات " وعده صادق" در راهبرد و تاکتیک رژیم صهیونیستی را غافلگیر کرد + فیلم
  • جلال زاده: غافلگیری ایران در عملیات وعده صادق در راهبرد و تاکتیک بود + فیلم
  • کریمی قدوسی و ادعای سلاح هسته ای!
  • گاف تاریخی محمدجواد کریمی قدوسی چه بود؟
  • برنامه امسال دولت سیزدهم برای عبور موفق از اوج بار تابستان
  • انتقاد فلاحت پیشه به ادعای کریمی قدوسی درباره بمب اتم/اسرائیل وارد جنگ تمام عیار با ایران نمی‌شود
  • جنجالی که نماینده مشهد درباره «بمب اتم» برپا کرد؛ کریمی قدوسی کیست؟
  • تغییر معادله قدرت با عملیات موفقیت آمیز «وعده صادق»